بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بچه فامیلمون کلاس پنجمه سوال امتحانی دادن خوارج چه کسانی بودند ؟ جواب داده : کسانی که در قدیم به خارج میرفتند ! فک و فامیله داریم ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

چهار سال مونده کنکور بدم پسر خالم از پنچر گیری قطار ناکجا آباد در اومده مامانم هم همون موقع منو از لحاظ فحش آپدیت کرد! خنگ کله پوک خپل گامبو! ببین این رتبه شو خاک توی سرت فک و فامیله داریم؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

پسر عموم رفته با دختر خاله‌ش ازدواج کرده داداشم میگه اینا از کجا همو پیدا کردن؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یکی از فامیلامون ( دختر ) یک سال مالزی بود بعد دو سال رفت کانادا  تنهام زندگی میکنه واسه تعطیلات برگشته ایران خواست بره کیش با دوستش باباش اجازه نداد! گفت نمیذارم تنها بری مسافرت!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمی گشتیم عمه ام داشت خودشو از شدت ناراحتی می کشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه! یهو عمه صاف نشست گفت : تازه الان بهم ریختس

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

به مامانم میگم میخوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم میگه برو … برو مستقل شو … برو ایدز بگیر !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

با کلی شوق و ذوق رفتم خونه میگم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم ! میگه : ببین دیگه بقیه چقدر خنگن

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یه عمو دارم با قرآن میره خرید به فروشنده میگه دس رو قرآن بذار بگو چند خریدی فک و فامیله داریم؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ینی جایزه هایی که مامانم برای WC رفتن به موقع خواهر زاده 3 سالم در نظر میگیره فدراسیون های جهانی برای قهرمانان جهان در نظر نمیگیرن

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

با مامانم رفتیم فروشگاه یه پنج دقیقه اس داره قفسه شوینده ها رو می گرده رفتم پیشش می گم دنبال چی می گردی؟ میگه : رنگین شوی مشکین تاژ ! فک و فامیله مستعده ما داریم؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

رتبه کنکور ارشد پسر عموم رو سه رقم سه رقم از راست جدا کردیم که بتونیم بخونیمش یه همچین فکو فامیل نابغه ای داریم ما !

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

پسرخالم کلاس اوله گوشیو برداشته به دوستش زنگ بزنه مامان طرف گوشیو جواب داده پسرخالم میگه ببخشید علی هست ؟ مامانش میگه شما ؟ میگه من بغل دستیشم ! آینده تاریکی برای این بچه متصور هستم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

داشتم با بابام شطرنج بازی میکردم برگشته میگه یا مات میشی یا پول تو جیبی نداری ! دو راهی ذلت و خفت همینه والله

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مشتری اومده واسه خونه میگه : بدی خونه اینه که در دستشویی تو حال باز میشه بابام برگشته میگه : میخوای زیرگذر بزنیم از تو آشپزخونه بیای بیرون ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

داشتم دفتر خاطرات خواهرمو میخوندم ، تو اوجش بودم که نوشته بود : تو که الان داری فضولی میکنی و میخونی زور نزن چیز خاصی گیرت نمیاد ! منو میگی هول شدم دفترو بستم فکر کردم منو میبینه از تو دفترش …

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مکالمه ی خواهرزاده ی کلاس اولم با مامان همکلاسیش : منزل آقای شکوری ؟ بله بفرمایید ! شکوری هست ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بچه فامیلمون کلاس پنجمه سوال امتحانی دادن خوارج چه کسانی بودند ؟ جواب داده : کسانی که در قدیم به خارج میرفتند ! فک و فامیله داریم ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

چهار سال مونده کنکور بدم پسر خالم از پنچر گیری قطار ناکجا آباد در اومده مامانم هم همون موقع منو از لحاظ فحش آپدیت کرد! خنگ کله پوک خپل گامبو! ببین این رتبه شو خاک توی سرت فک و فامیله داریم؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

پسر عموم رفته با دختر خاله‌ش ازدواج کرده داداشم میگه اینا از کجا همو پیدا کردن؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یکی از فامیلامون ( دختر ) یک سال مالزی بود بعد دو سال رفت کانادا  تنهام زندگی میکنه واسه تعطیلات برگشته ایران خواست بره کیش با دوستش باباش اجازه نداد! گفت نمیذارم تنها بری مسافرت!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمی گشتیم عمه ام داشت خودشو از شدت ناراحتی می کشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه! یهو عمه صاف نشست گفت : تازه الان بهم ریختس

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

به مامانم میگم میخوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم میگه برو … برو مستقل شو … برو ایدز بگیر !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

با کلی شوق و ذوق رفتم خونه میگم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم ! میگه : ببین دیگه بقیه چقدر خنگن

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یه عمو دارم با قرآن میره خرید به فروشنده میگه دس رو قرآن بذار بگو چند خریدی فک و فامیله داریم؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ینی جایزه هایی که مامانم برای WC رفتن به موقع خواهر زاده 3 سالم در نظر میگیره فدراسیون های جهانی برای قهرمانان جهان در نظر نمیگیرن

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

با مامانم رفتیم فروشگاه یه پنج دقیقه اس داره قفسه شوینده ها رو می گرده رفتم پیشش می گم دنبال چی می گردی؟ میگه : رنگین شوی مشکین تاژ ! فک و فامیله مستعده ما داریم؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

رتبه کنکور ارشد پسر عموم رو سه رقم سه رقم از راست جدا کردیم که بتونیم بخونیمش یه همچین فکو فامیل نابغه ای داریم ما !

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

پسرخالم کلاس اوله گوشیو برداشته به دوستش زنگ بزنه مامان طرف گوشیو جواب داده پسرخالم میگه ببخشید علی هست ؟ مامانش میگه شما ؟ میگه من بغل دستیشم ! آینده تاریکی برای این بچه متصور هستم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

داشتم با بابام شطرنج بازی میکردم برگشته میگه یا مات میشی یا پول تو جیبی نداری ! دو راهی ذلت و خفت همینه والله

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مشتری اومده واسه خونه میگه : بدی خونه اینه که در دستشویی تو حال باز میشه بابام برگشته میگه : میخوای زیرگذر بزنیم از تو آشپزخونه بیای بیرون ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

داشتم دفتر خاطرات خواهرمو میخوندم ، تو اوجش بودم که نوشته بود : تو که الان داری فضولی میکنی و میخونی زور نزن چیز خاصی گیرت نمیاد ! منو میگی هول شدم دفترو بستم فکر کردم منو میبینه از تو دفترش …

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مکالمه ی خواهرزاده ی کلاس اولم با مامان همکلاسیش : منزل آقای شکوری ؟ بله بفرمایید ! شکوری هست ؟